صادق هدایت
نمایش 21 نتیجه
صادق هدایت
معرفی صادق هدایت از ویکی پدیا:
معرفی:
صادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود.[۳] او را همراهِ محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.[۴]
هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و نیز روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند.[۵][۶][۷] هرچند آوازهٔ هدایت در داستاننویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کردهاست. او همچنین نخستین فرد ایرانی است که متونی از زبان پارسی میانه (پهلوی) به فارسی امروزی ترجمه کردهاست.[۸]
حجم آثار و مقالات نوشتهشده دربارهٔ نوشتهها، زندگی و خودکشی صادق هدایت گواهِ تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است.[۹] شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسلهای بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران، هر یک بهنوعی کمتر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و دربارهاش سخن گفتهاند.
صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس در ۴۸سالگی خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد.
جایزهٔ ادبی صادق هدایت که توسط بنیاد صادق هدایت برگزار میشود، سالانه تندیس هدایت را برای داستان برتر به یک اثر داستانی کوتاه به زبان فارسی اعطا میکند.
گیاه خواری
صادق هدایت در جوانی گیاهخوار شد و کتابی در این مورد با عنوان فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاهخوار باقی ماند. بزرگ علوی در این باره مینویسد: «یک بار دیدم که در کافه لالهزار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانیاش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمهٔ نجویده را در آن تف کرد.»[۱۶]
او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد، باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.[۱۷]
همچنین او در بخشی از کتاب خود مینویسد: «شکی نیست که گوشتخواری باعث درندگی میشود. همهٔ کسانی که آرزومند پیشرفت اخلاقی و بهبودی حالتِ اسفناک جامعه بودهاند، در انتشار این عقیده کوشیدهاند. اگر دکان عرقفروشی، قصابی، ماهیگیری و مرغفروشی را میبستند؛ تا اندازهای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی میگرفت. برای پیشرفت اخلاقی انسان آرزو بکنیم که خوراک خونین وَربیفتد و گیاهخواری جانشین آن بشود. اگر برتری حقیقی از قلب میآید، هرکسی باید از گوشتخواری دست بکشد، که نه دشوار است و نه غیرممکن میباشد. بیشتر آنهایی که بهانه میآورند، از روی نادانی و خرافات و ترس، این است که مبادا مضحک بشوند. باید گفت که حقیقت هنوز گیاهخواری اسباب تمسخر و ریشخندِ آنهایی است که حقیقتِ آن را نمیدانند؛ ما چهقدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم؟ روزی میآید که آیندگان به خرافات ما خواهند خندید.»
اقدام اول خودکشی و اولین داستان ها
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانهٔ مَرن (فرانسه) کرد، لیکن سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. در همین دوران، در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شدهاست که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچکس ندادهاست[۲۱] اما فرزانه سالها بعد از زبان هدایت (سالها بعد از خودکشی اولش) نقل میکند که علّت خودکشی مسائل عاطفی بودهاست.
نخستین نمونههای داستانهای کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان، زندهبهگور و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشتهاست
سفر به هند و انتشار بوف کور و بازگشت
هدایت در سال ۱۳۱۵ بههمراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامهٔ اردشیر بابکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور راکه در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته، بهصورت پلیکپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخهای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخهای برای جمالزاده که آن زمان در ژنو بود. عدهای داستان بوف کور را برآمده از حالوهوای هند میدانند، ولی چنانکه از گفتوگوهای هدایت و فرزانه برمیآید هدایت کار روی این اثر را از سالها پیش آغاز کرده بود — بهقول هدایت در گلویش گیر کرده بود.[نیازمند منبع] در نسخهٔ پلیکپی که از بوف کور در هند انتشار داد نوشته بود که چاپ اثر در ایران ممنوع است. علاوه بر اینها هدایت دو داستان به زبان فرانسوی در هند به چاپ رساند (“Lunatique” و “Sampingue”).
هدایت پس از سفر به هند بهشدت در تنگنای مالی قرار داشته و خرج زندگیاش را ش. پرتو تقبل میکردهاست، همین فقر و شکست از بیاعتنایی جامعه سبب شد هدایت روی به طنزنویسی بیاورد و همین طنز تلخ زخمهای در سینهٔ وی را بیشتر هویدا میکرد.[۲۹]
هدایت در سال ۱۳۱۶ از هند به تهران بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد. سال بعد از بانک ملی استعفا داده، در وزارت فرهنگ استخدام شد. او تا سال ۱۳۲۰ که متفقین ایران را اشغال کردند به فعالیتهای ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد. کارنامهٔ اردشیر بابکان را در مجلهٔ موسیقی و گجسته ابالیش (ترجمه از متن پهلوی) را جداگانه (در انتشارات ابن سینا) چاپ کرد. با وجود این بوف کور همچنان در ایران منتشر نشده بود