محصول به سبد خرید اضافه شد
0
فروشگاه کتاب آیین| وارد شوید

محمدرضا پهلوی

نمایش 3 نتیجه

محمدرضا پهلوی


محمدرضا پهلوی

محمدرضا پهلوی

محمدرضا پهلوی

(۴ آبان ۱۲۹۸ – ۵ مرداد ۱۳۵۹) که به محمدرضاشاه پهلوی نیز شهرت دارد و تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ با عنوان رسمی اعلی‌حضرت همایونی، شاهنشاه آریامهر خطاب می‌شد
دومین و آخرین پادشاه دودمان پهلوی بود که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ آخرین پادشاه ایران بود.
محمدرضاشاه پس از استعفای پدرش رضاشاه، به پیشنهاد محمدعلی فروغی و با تصویب مجلس شورای ملی، در جهت حفظ تمامیت ارضی ایران بر اثر اشغال ایران توسط متفقین به پادشاهی رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ برکنار شد.

او حاصل ازدواج رضاشاه و تاج‌الملوک آیرملو بود. در حالی‌که شش سال داشت، پدرش پادشاه شد و او به ولیعهدی ایران رسید.
تحصیلات مقدماتی را در ایران و تحصیلات متوسطه را در سوئیس به پایان رساند و در بازگشت به ایران با درجهٔ ستوان دوم از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل شد. در جنگ جهانی دوم و هم‌زمان با اشغال ایران در ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید.
در آغاز، قدرت کمی داشت ولی با پایان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، با پشتیبانی آمریکا و با سیاست نخست‌وزیر وقت، احمد قوام، به حکومت خودمختار در آذربایجان و کردستان خاتمه داد. همچنین وی زمین‌هایی که پدرش از مالکان آن‌ها گرفته بود را به صاحبان پیشین‌شان بازگرداند.

مدتی پس از نجات از یک ترور نافرجام، با تشکیل مجلس سنا، بر اختیارات او افزوده‌شد. در دوران پادشاهی او، صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدّق ملی شد.
در سال ۱۳۳۲ با پشتیبانی سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدّق به راه افتاد.
با شکست خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضاشاه ایران را ترک کرد ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدّق برکنار شد و شاه به ایران بازگشت.

محمدرضاشاه به توسعهٔ اقتصادی و افزایش قدرت نظامی کشور علاقه داشت و بخش زیادی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش ایران می‌نمود.
او تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در بین مدرن‌ترین کشورهای جهان تا پایان سدهٔ بیستم مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود.
در دههٔ چهل و اوایل دههٔ پنجاه هجری خورشیدی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. سپس محمدرضاشاه نظام تک‌حزبی را در کشور حاکم کرد.
سرانجام او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراض‌های گسترش‌یافتهٔ مخالفان، به رهبری روح‌الله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد.

محمدرضاشاه در طول زندگی خود سه‌بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد. او در طول زندگی، چهار کتاب دربارهٔ زندگی خود و ایران نوشت که آخرین آن‌ها اندکی پیش از مرگ وی به پایان رسید.
او در ۵ مرداد ۱۳۵۹ در ۶۰ سالگی و در اثر سرطان غدد لنفاوی، در مصر درگذشت و در مسجد رفاعی به خاک سپرده شد.

اوایل زندگی و تحصیلات

محمدرضا پهلوی در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ (۱ صفر ۱۳۳۸ ه‍. ق، ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) در خانه‌ای اجاره‌ای در محلهٔ دروازه قزوین تهران با اصالت مازندرانی زاده شد.
پدر او «رضا سوادکوهی» (سپس «رضاخان میرپنج» و پس از آن «رضاشاه پهلوی») و مادرش نیم‌تاج (بعدها تاج‌الملوک آیرملو) بود. اصالت خانوادگی محمدرضاشاه از سوادکوه مازندران می‌باشد.
او در کتاب مأموریت برای وطنم اینچنین آورده‌است: «پدرم در سال ۱۲۵۶ در استان مازندران که نزدیک بحر خزر است، پا به عرصهٔ وجود گذاشت.
او بر خلاف پادشاهان قاجار که چنان‌که گفتم از «نژاد ترک» بودند، از خانواده‌ای «اصیل ایرانی» بود و پدر و جدش در ارتش ایران با سمت افسری خدمت کرده بودند. جد او در یکی از جنگ‌های ایران و افغانستان از خود شجاعت و رشادت مخصوصی نشان داده و پدرش فرماندهی هنگی را که در استان مازندران ساخلو داشت، عهده‌دار بود.سه ماه پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به قدرت رسیدن پدرش، خانواده او به خانه‌ای بزرگ‌تر نقل مکان کردند. در این هنگام محمدرضا ۲ سال داشت.
او با پدر و مادر، دو خواهر و یک برادرش به نام‌های شمس، اشرف (دوقلو با محمدرضا) و علیرضا پهلوی به خانهٔ تازه خود رفتند.
در این خانه او زبان فرانسوی و کلیاتی دربارهٔ فرهنگ غرب، انقلاب فرانسه، روشنفکران غربی و تاریخ غرب را نزد پرستار فرانسوی‌اش مادام ارفع آموخت.

محمدرضا پس از به پادشاهی رسیدن پدرش و در هفت سالگی به ولیعهدی رسید. در مراسم تاج‌گذاری پدرش، برای رضاشاه یک تاج اختصاصی ساخته شد.
از آن پس، محمدرضا به کاخی اختصاصی در مجموعهٔ قاجاری گلستان برای آغاز آموزش‌های رسمی پادشاهی منتقل شد و به همراه بیست تن از همکلاسی‌های دست‌چین‌شده به مدرسهٔ نظام رفت.
رضاشاه تلاش می‌کرد تا با محمدرضا مانند سایر دانش‌آموزان کلاس رفتار شود، ولی این کار در عمل ممکن نبود؛ زیرا همه می‌دانستند که او ولیعهد است و این یک واقعیت تغییرناپذیر بود.

محمدرضا پهلوی در پانزدهم شهریور ۱۳۱۰ برای ادامه تحصیل به سوئیس اعزام شد. سوئیس به‌دقّت انتخاب شده بود.
این کشور غربی و اروپایی، ولی در اروپای سیاست‌زدهٔ آن روزها، غیرسیاسی بود. خانواده‌اش او را تا انزلی بدرقه کردند. کشتی بعد از دو روز به باکو رسید و در ادامهٔ سفر، محمدرضا و همراهانش با قطار و از راه لهستان و آلمان به ژنو در سوئیس رفتند و برای مدت دو هفته در کنسولگری ایران در ژنو اقامت کردند.
همراهان اصلی وی در این سفر علیرضا پهلوی، عبدالحسین تیمورتاش و پسرش مهرپور، علی‌اصغر نفیسی (پیشکار ولیعهد) و مستشارالملک (آموزگار زبان فارسی ولیعهد) بودند.با آن که قرار بود ولیعهد در شهر لوزان در دبیرستان له‌روزه تحصیل کند، ولی به علت ناهماهنگی در ثبت‌نام، به‌مدت یک سال در یک مدرسهٔ معمولی تحصیل کرد.
او در سال نخست در منزل یک خانواده سوئیسی اقامت کرد. از سال بعد وی به دبیرستان له‌روزه منتقل شد. او در آغاز نمی‌دانست چگونه باید با پسرانی که اهمیت نمی‌دادند او ولیعهد است، رفتار کند.
در ایران او عادت داشت که رفتار متفاوتی با او بشود.

دبیرستان له‌روزه از گران‌قیمت‌ترین مدارس جهان است.دروس سخت و سنگین دبیرستان، آموزش اضافهٔ زبان و ادبیات فارسی و سخت‌گیری بیش از حد نفیسی باعث شده بود تا محمدرضا از شرایط موجود ناراضی باشد.
او وظیفه داشت که هر هفته برای پدرش نامه‌ای بنویسد و گزارشی از وضع خود و برادرش علیرضا را به پدرش ارائه کند.
در تهران این نامه‌ها با تشریفات خاصی به رضاشاه ارائه می‌شد.شاه خود در کتاب مأموریت برای وطنم ادعا کرده‌است که پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۳۶ موفق به دریافت دیپلم از مدرسهٔ له‌روزه در سوئیس شده‌است، اما سوابق موجود در مدرسه نشان می‌دهد که محمدرضا پیش از دریافت دیپلم، به درخواست پدرش و به دلایل سیاسی به ایران بازگشته‌است و تحصیلاتش را در ایران ادامه داده‌است.
سوابق مدرسه له‌روزه، محمدرضا را دانش‌آموزی «بسیار خوب» توصیف می‌کنند.

اقامت محمدرضا در سوئیس ۵ سال به طول انجامید. او در ۱۷ سالگی از سوئیس به ایران بازگشت و در دانشکدهٔ افسری مشغول به تحصیل شد.
نظام آموزشی این دانشکده بر اساس روش‌های مدرسهٔ نظامی سن سیربود. او دو سال بعد و در ۱۹ سالگی با درجهٔ ستوان دوم از این دانشکده فارغ‌التحصیل شد. در این دوره او با فتح‌الله مین‌باشیان آشنا شد و تحت تأثیر او قرار گرفت.
در این دوره، نشست‌های روزانهٔ منظمی میان محمدرضا و پدرش انجام می‌گرفت.
پس از فارغ‌التحصیلی، او به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. علاوه بر این، رضاشاه به تدریج محمدرضا را حتی در تصمیم‌گیری‌های مهم خود در امور جاری کشور دخالت داد.
او در بیشتر سفرها به گوشه و کنار کشور، رضاشاه را همراهی می‌کرد. محسن صدر با ذکر خاطره‌ای نشان می‌دهد که رضاشاه، به توصیه‌های محمدرضا عمل می‌کرده‌است.

سال‌های آغازین پادشاهی

در شهریور ۱۳۲۰، ایران به دست نیروهای دو کشور انگلستان و شوروی (و بعدها ایالات متحده) به بهانهٔ همراهی رضاشاه با قوای آلمان مورد هجوم گسترده قرار گرفت که از تاب تحمل ارتش نوپای ایران خارج بود و رضاشاه پهلوی پیش از رسیدن قوای متفقین به تهران از پادشاهی استعفا داد و فرزندش را به عنوان جایگزین به مجلس شورای ملی معرفی کرد که مورد تصویب قرار گرفت.
این اقدامات به پیشنهاد محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر ایران برای حفظ تمامیت ارضی کشور صورت گرفت تا راه سوءاستفادهٔ متفقین را ببندد.
بدین ترتیب سال‌های آغازین پادشاهی وی با اشغال ایران و پایان جنگ دوم جهانی مصادف شد.

انقلاب ۱۳۵۷ و ترک ایران

آغاز سقوط شاه

سقوط قیمت نفت در میانهٔ سال ۱۹۷۵ باعث سقوط اقتصادی، تورم فزاینده در سال‌های ۱۹۷۵ تا ۷۷ شد و نارضایتی عمومی شد. فرار سرمایه‌ها از ایران آغاز شد. همزمان، سه قشر مهمی که انقلاب مشروطه را باعث شده‌بودند — روشنفکران، بازاریان و علما — به‌طور فزاینده‌ای با نظام بیگانه می‌شدند.

زنجیره‌ای از اقدامات نسنجیدهٔ شاه از سال ۱۳۵۴ علیه علما باعث شد تا آن‌ها، نیروهای انقلابی برای سرنگونی شاه را به حرکت در بیاورند.
از جملهٔ این اقدامات، موارد زیر را می‌توان برشمرد: تخریب بازار قدیمی اطراف مشهد، اعلام تقویم شاهنشاهی به جای تقویم هجری، موافقت با طرح‌های کاهش بودجه جمشید آموزگار برای لغو یارانه که نخست‌وزیر پیشین هویدا از سال ۱۹۶۵/ ۱۳۴۴ به روحانیان می‌پرداخت (یارانه‌ای که به‌خاطر جبران کاهش درآمدهای حاصل از وقف، حاصل از اجرای فاز دوم اصلاحات ارضی به روحانیون پرداخت می‌شد)، آخرین از این سری اقدامات، انتشار مقاله توهین‌آمیزی با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامهٔ نیمه‌رسمی اطلاعات به تاریخ هفت ژانویهٔ ۱۹۷۸ (۱۷ دی ۱۳۵۶) علیه خمینی بود.
مقاله‌ای که گفته می‌شود توسط وزارت اطلاعات تهیه شده‌بود. تظاهرات خشونت‌آمیز طلاب قم سرکوب شد و تلفات جانی به همراه داشت.
از این زمان نهضت انقلابی-اسلامی خمینی آغاز شد و زنجیره‌ای از اعتراضات در دوره‌های چهل‌روزه (به تقلید از سنت عزاداری در شیعه) شکل گرفت.
خمینی در یک مصاحبه در ۹ مه سال ۱۹۷۸ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۷) با روزنامهٔ لوموند، سرنگونی و برچینی رژیم پهلوی و قانون اساسی ایران را خواستار شد. اکنون خمینی مطمئن از پیروزی، به‌طور پیوسته عبارت «زمانی که ما به قدرت رسیدیم» را تکرار می‌کرد.

منبع ویکی پدیا

رفتن به بالای صفحه

فروشگاه اینترنتی کتاب آیین، مرکز خرید انواع کتاب های ادبیات، اسطوره، تاریخ، جیبی، داستان کوتاه، اقتصاد، باستان شناسی، خاطره نویسی، داستان بلند، دین و عرفان، رمان ، روانکاوی و روانشناسی، زندگی نامه، سیاست، علوم اجتماعی، علوم انسانی، علوم سیاسی، علوم تجربی، فلسفه، کلاسیک، کودک و نوجوان، گزارش نویسی، مختصر مفید، مصاحبه، مقاله، موسیقی، نامه نگاری، نقد ادبی و هنر میباشد.

تمامی حقوق این سایت متعلق به کتاب آیین می باشد. Copyright © 2024 AeenBook | طراح سایت: آژانس دیجیتال مارک وب