کتاب زندوهومن یسن – نویسنده صادق هدایت
کتاب زندوهومن یسن یا به طور معمول “بهمنیشت” شناخته میشود، که توسط صادق هدایت نوشته شده است. این اثر شامل یک سلسله اتفاقات آیندهنگر دربارهٔ ملت و دین ایران است که اورمزد به زرتشت پیشگویی کرده است. هر یک از این وقایع در دورهای خاص رخ میدهد، دورهای که در آن “دیوان ژولیدهموی از تخمه خشم” و اهریمننژادان چرمینکمر حاکمیت دارند و این بخش اصلی کتاب را تشکیل میدهد.
در این دوره، زنگیان، آوارگان و فرومایگان سرزمین ایران را فراگرفتهاند و همه چیز را به آتش میکشند و فاسد و ویران میکنند، به گونهای که روستاها به شهرها و شهرها به شهرستانها و شهرستانها به استانها تبدیل میشوند و از این دورهٔ بزرگ تنها استخوانها باقی میمانند. این تغییرات نه تنها بر روی انسانها بلکه بر روی حیوانات، گیاهان و عناصر طبیعت نیز تأثیر میگذارد. نشانههایی همچون برخی از نشانههایی که در تورات و انجیل نیز آمده است، در زمین و آسمان مشاهده میشوند. لکههایی روی خورشید ظاهر میشود، جنایات شایع میشوند، زمین لرزهها رخ میدهد و فساد بدنی و روحانی مردم از علامات این دوره است. قوس قزح ابریشمی تاریک میشود و همه چیز را مبتلا میسازد. احکام و سنتها رعایت نمیشوند و بادهای گرم و سرد وزش میکنند، اما باران نمیبارد. این شرایط همواره سختتر و تاریکتر میشوند و اهریمن پیروزی خود را با سرافرازی اعلام میکند، اما ناگهان امید دوباره در آغوش باز میشود و کتاب با لحنی بهروزتر به پایان میرسد.
قسمتی از کتاب
(۱) پیداست که هرشب اهریمن به دیوان درآید که: «اندر جهان روید و نخست به دریا شود و دریا را بخشکانید و به هومسپید * شوید و همه را بخشکانید، چه چون مردمان درگذرند بدان زنده کنند و به کوه شوید و همه کوه را بجنبانید چه کوه آرایش جهان هست و به رستنیها شوید و همه رستنیها را بخشکانید و به کلبه و خانه مردمان روید و مردم و گاو و گوسپند همه را بکشید، کمی را به کمی برید و بیشی را بیشی برید، به بدآگاهان نیکی برید تا دانایان گمان برند؛ به هپتورنگ منگرید، به ونند منگرید تا در کارکردن توانا باشید.»
(۲) آن دیوان و دروجان به دریا شوند؛ سینمرغ بانگ کند و سست بباشند، به هوم سپید شوند و آنجا کرماهی سر از آب برآرد و سست بباشند، به کوه روند، آنجا کرکس مرغ بانگ کند و سست بباشند و به دشت روند و آنجا بهمن مرغ بانگ کند و سست بباشند، به کلبهها و خانه مردمان شوند، از گرودمان بانگ آید، از البرز امشاسپندان آیند، که به کنگدز رهسپارند، بانگ پشوتن آید و سست بباشند، بر آسمان نگرند، و نند و هپتورنگ را بینند و نیروی ایشان برود.
(۳) پس (یزد) سروش دست به هم زند و خروس شنود، چون خروس بانگ کند، بهرهای از ایشان آتش بهرام و بهرهای آتشی که نیمهشب به خانه برافروزند بزند، بهرهای مینوی درون بزند و دیگران را سروش همابزند۱.
دنباله
«من بنده دین، مرزپان فریدون بهرام نوشتم، از نوشته هیربد اردشیر بهرامشاه رستم بهرامشاد که در بومشهر کرمان نوشته، من هم در شهر کرمان نوشتم.
خوب فرجامباد! چنین باد! چنینتر باد! پیروزباد فره ویژه دین بهی مزدیسنان! به کام یزدان و امشاسپندان باد!
«اشم و هووهشتم استی» (اوستا).
«بهترین آبادی اشویی است.»
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.