کتاب قلعه حیوانات – نویسنده جورج اورل
کتاب قلعه حیوانات، که اثری است از جورج اورول، به طور غیر مستقیم به شرایط حاکم بر شوروی سابق در طول جنگ جهانی دوم اشاره میکند. این اثر همراه با رمان «1984» از جورج اورول، دو اثر بسیار معروف و نمادین از این نویسنده انگلیسی است که به عنوان آثار پرفروش و شاخص او در قرن بیستم شناخته میشوند.
داستان «قلعه حیوانات»، با تصویری منفی از شرایط یک شهر ویرانه، واقعیتی هولناک را به تصویر میکشد که به عنوان یک هشدار برای بشریت مطرح میشود. جورج اورول، که در جریان جنگ داخلی اسپانیا با سیاست حکومت سوسیالیستی شوروی آشنا شده بود، با نگارش این رمان، به سختی از استبداد طبقه حاکم شوروی انتقاد کرده و اعتقاد داشته که نظام شوروی به یک دیکتاتوری تبدیل شده است.
در داستان کتاب قلعه حیوانات، انقلاب حیوانات مزرعه نماد انقلاب کارگری و مبارزه آنها بر ضد نظام سرمایهداری است. این اثر به طور زیبا و نمادین، شکلی از مبارزه و تضاد بین طبقات اجتماعی را به تصویر میکشد و تاثیرات سیاست و توسعه قدرت را بر افراد و جوامع نشان میدهد.
جورج اورول، در آثار خود از تمام وسایل، ابزارها و عناصر داستانهای علمی-تخیلی استفاده میکند، اما واقعیتاً تالیفات او بیشتر از هر چیز دیگری تبلیغاتی هستند؛ تبلیغاتی بر ضد کمونیسم، شیوه حکومت استالین و به طور کلی هر نوع رژیم استبدادی. اورول، آثار خود را بر پایه اعتقادات سیاسی خود مینویسد، اما همواره از جنبههای هنری آنها نیز مراقبت میکند.
او عقیده داشت که رماننویسی یک علم اخلاقی است و از همین رو به عنوان یک هنرمند سیاسی، راه خود را در مخالفت با بیرحمیها و بیانسانیهای طرفداران رژیمهایی مانند فرانکو و استالین پیدا کرد. اورول با زبان ساده و واضح خود، به نقد انقلابهای دیکتاتوریک و بیرحمیهای آنها میپردازد و خواننده را به تفکر و اندیشه درباره این مسائل دعوت میکند.
آثار اورول، به ویژه «قلعه حیوانات» و «1984»، تا به امروز از جایگاه ویژهای در ادبیات جهان برخوردارند و به عنوان نمادهایی از مبارزه برای حقوق انسانی، آزادی فکر و مبارزه با دیکتاتوریها شناخته میشوند.
قسمتی ار کتاب
در ماه آوریل، روزهای پرتحرکی در مزرعه حیوانات بود. اعلام جمهوری و نیاز به یک رئیسجمهور به مردم مزرعه اعلام شد. بدون شک، هیچ کس جز ناپلئون به عنوان رهبر مناسب برای این مسئولیت نبود، بنابراین او با رأی آراء به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
همان روز انتخابات، شایعاتی درباره همکاریهای اسنوبال با جونز به گوش عموم رسید. اسنوبال، به خود دست داده بود که نه تنها در جنگ گاودانی به شکست بخورند، بلکه او با حیله و تزویر، با جونز متحد شده و حقیقتاً خود اسنوبال بود که مردم را برای جنگ به کار برده و زیر شعار “زنده باد بشریت” وارد جنگ شده بود. حالا زخمهای پشتی از جنگ نیز محکماً به نام ناپلئون نهفته بود.
در میانه تابستان موزز، زاغ اهلی که سالها بیخبر از خود بود، ناگهان در قلعه حیوانات پیدا شد. او هیچگونه تغییری نکرده بود؛ همانطور که از وی معمول بود، کار نمیکرد و به موضوعاتی چون کوه شکلات و مسائل دیگر پرداخت. او بر روی یکی از درختان مینشست و باز همان طور که همیشه بالهای سیاهش را به هم زد، با هر کسی که گوش میداد، صحبت میکرد.
با منقارش به سوی آسمان اشاره کرده و با اعتماد به نفس میگفت:
“دوستان، در آن سوی ابرهای سیاه، در ارتفاعات بالا، سرزمینی شکلاتی وجود دارد. این همان سرزمینی است که ما حیوانات بیچاره را از رنج کشیدن در کارهای سخت رها میکند…”
جورج اورول
جورج اورول، با نام اصلی اریک آرتور بلر، در سال ۱۹۰۳ در هند متولد شد. او در یک خانوادهی فقیر به دنیا آمد؛ پدرش کارمندی دونپایهی بریتانیایی در هند بود و مادرش دختر یک تاجر ورشکسته بود. پس از مدتی، خانوادهی اورول به انگلستان مهاجرت کرد و جورج تحصیلات ابتدایی خود را در انگلستان گذراند. او در مدرسه به دو ویژگی خاص دیگران توجه میکرد: فقر و هوش بالای خود. اورول پذیرفته شد تا در دانشگاههای برتر انگلیس تحصیل کند، اما ترجیح داد به سنت خانوادگی خود وفادار بماند.
در سال ۱۹۲۲، جورج اورول به هند رفت و به عنوان نیروی پلیس بریتانیایی کار کرد، اما او از این کار خسته شده بود و به زودی احساس کرد که نمیتواند در آن نقشی ایفا کند. او در مواجهه با فقر و نابرابری در هند و تأثیر بریتانیا بر این وضعیت، ناراحت شد و دیگر نخواست در اینجا باشد. بنابراین، تصمیم گرفت شغل دیگری برای خود پیدا کند و به عنوان یک نویسنده آغاز کند. اورول همواره علاقهی ویژهای به نویسندگی داشته بود. او تصمیم گرفت تا تجربیات خود را در هند در کتابهایش به کار بگیرد، و از جمله این کتابها میتوان به «روزهای برمه» اشاره کرد. در سال ۱۹۲۸، اورول از خدمت نظامی در هند استعفا داد.
برای آغاز کار به عنوان یک نویسنده، اورول متوجه شد که باید شخصیت خود را شکل دهد. او همچنان از نقش خود به عنوان یک پلیس در هند پشیمان بود و برای رفع این حس گناه، تصمیم گرفت به عنوان یک فقیر در اروپا زندگی کند. او لباسهای کهنه و ساده میپوشید و به سمت شرق لندن، یکی از مناطق فقیر این شهر، رفت. اورول در خانههای ارزان قیمت و کارخانههای انگلیسی زندگی میکرد و حتی به مدتی به پاریس رفت و در آنجا به عنوان کارمند رستوران کار کرد.
این تجارب به کمک اورول آمدند و او توانست از آنها برای نوشتن استفاده کند. او از طریق این تجربیات توانست به پیشزمینههای لازم برای نویسندگی دست یابد و در نهایت رمان «آس و پاس در پاریس و لندن» را بنویسد که به شهرت وی کمک زیادی کرد.
یکی از موضوعات اصلی در کتابهای اورول، نقد اجتماعی است. اورول نه تنها در سبک زندگی خود با نظام سرمایهداری و امپریالیستی مخالفت میکرد، بلکه ایدههای خود را در اعمال سیاسیاش نیز مطرح میکرد. او ابتدا خود را آنارشیست مینامید، اما در دههی ۱۹۳۰ خود را به عنوان یک سوسیالیست معرفی کرد و تا آخرین روزهای زندگیاش با این عنوان همراه بود. اورول در ۴۶ سالگی و در ۲۱ ژانویهی ۱۹۵۰ درگذشت.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.