نوع جلد | گالینگور |
---|---|
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۶۲۲ |
انتشارات | بهنود |
قطع | رقعی |
مترجم | فهیمه حصارکی |
نویسنده | فئودور داستایوفسکی |
کتاب آزردگان انتشارات بهنود نوشتهٔ فئودور داستایوفسکی، یک بررسی عمیق از احساسات انسانی، روابط و پیچیدگیهای روانی انسان است. در کنار زمینهٔ روسیهٔ قرن نوزدهم، این رمان جذاب به موضوعاتی از عشق، خیانت، رستگاری و جستجوی معنا در یک جهان پر از رنج و بلاتکلیفی میپردازد.
به عقیدهی من، هر کس که خواندن آثار داستایفسکی را با کتاب آزردگان انشتارات بهنود آغاز کند، بختیاری است؛ چرا که از نقطهی درستی شروع کرده است. به ویژه اگر جوان باشد، از پیچیدگیهای بیپایان و سرشار از فلسفهی رمانهای بزرگ داستایفسکی هراسان نخواهد شد و از هر لحاظ، فرصت و مجال آن را خواهد داشت که به درک عمیقی از فضای عاطفی جهان بیاندازه پیچیدهای که “آزردگان” تنها یک بُعد آن را نمایان میکند، دست یابد.
اما وقتی خواننده به این جهان وارد میشود، درمییابد که به جایی ماندگار و مهم و معنادار نزدیک شده است؛ همان جایی که داستایفسکی دلمشغول آن بود. البته، راه دیگری نیز برای آشنایی با جهان داستایفسکی وجود دارد. میتوان رمان آزردگان را پس از خواندن آن رمانهای بزرگ داستایفسکی مطالعه کرد و لذتی کاملاً متفاوت از آن برد؛ لذتی که از کشف جوانههای آنچه بعدها به شخصیتها و اندیشههای بلندآوازه و جهانی تبدیل میشود، ناشی میگردد.
سال گذشته، در غروب بیستودوم مارس، تجربهٔ بسیار غریبی از سر گذراندم. تمام آن روز، شهر را در پی یافتن یک منزل اجارهای زیر پا گذاشته بودم. منزل قبلیام خیلی نمور بود و نرم نرمک داشتم به سرفههای سختی دچار میشدم که خبر از چیز نحسی میدادند. از پاییز قصد نقلمکان داشتم، امّا تا بهار لفتش داده و این دست و آن دست کرده بودم. همهٔ روز نتوانسته بودم هیچ مورد مناسبی پیدا کنم. در وهلهٔ اوّل، یک ملک مستقلّ میخواستم، نه اتاقی در خانهٔ دیگران؛ در وهلهٔ بعد، حتّی اگر فقط یک اتاق هم بود، میبایست اتاقی بزرگ باشد و، البتّه، تا حدّ امکان هم ارزان. به تجربه دریافتهام که در جاهای تنگ حتّی دامنهٔ فکر آدمی هم تنگ میشود. و مایل بودم که وقتی به داستانهای آیندهام فکر میکنم توی اتاق بالا و پایین بروم. باری، همیشه خوش دارم که، به جای نوشتن آثارم، غرق در فکر کردن به آنها شوم و در این رؤیا غوطه بخورم که چگونه از آب درخواهند آمد. و این واقعاً از تنبلی و سستی نیست. نمیدانم از چیست.
تمام روز ناخوشاحوال بودم و نزدیک غروب که شد احساس کردم که دیگر واقعاً سخت بیمارم: آغاز یک جور تب بود. وانگهی، کلّ روز سرپا بودم و خسته شده بودم. دمدمای غروب، درست پیش از آنکه هوا تاریک شود، مشغول قدم زدن در خیابان ووزنیسینسْکی پراسپکت بودم. آخر، عاشق خورشید مارس پطرزبورگم، خاصه غروب خورشیدش، آن هم در هوایی سرد و آسمانی صاف. به ناگاه کلّ خیابان برق زد و غرق روشنایی تابناکی شد. گویی همهٔ خانهها به درخششی ناگهانی روشن شده بودند. رنگهای خاکستری، زرد، و سبز کدرشان برای لحظهای تیرگی خود را باختند؛ تو گویی همه چیز روشنتر مینمود، انگار مبهوت شده باشی، یا کسی با آرنج به پهلویت زده باشد.
نگرشی تازه در کار است، انبوهی از افکار نو…. حیرتا که یک پرتو نور میتواند با آدمی چه کارها بکند!
امّا پرتو نور فرو مرد؛ سوز سرما شدّت گرفت و به حفرههای بینیام دوید؛ تاریکی عمیقتر شد؛ و مغازهها چراغگازهایشان را روشن کردند. به مغازهٔ مولر که رسیدم، یعنی قنّادی مولر، ناگهان در جا خشکم زد و به آن سوی خیابان خیره ماندم، تو گویی دلشورهٔ وقوع عنقریب حادثهای شگفت به جانم افتاده بود و از پیش میدانستم که چیزی در راه است؛ و در همان لحظه پیرمرد را با سگش، در آن سوی خیابان، دیدم. خوب یادم هست که احساس ناخوشایندی قلبم را چنگ زد، احساسی که خودم هم نمیتوانستم بگویم چیست
پیرمرد خمیده وقتی به قهوهخانه نزدیک شد، با حالتی لرزان و آهسته مثل پرندهٔ چوبپا، پاهای خشکش را حرکت داد و با عصایش بهآرامی بر سنگفرش خیابان زد. در تمام زندگیام، هرگز انسانی چنین عجیب و درمانده را ندیدهام. حتی قبل از این ماجرا، وقتی در قهوهخانهٔ مولر با هم ملاقات کردیم، مدام این حس بیقراری را به من منتقل میکرد. قامت بلند، کمر خمیده، صورت تکیده و هشتادسالهاش، کت کهنه و ژندهاش که درزهایش ورآمده بود، کلاه استوانهای بیستسالهاش که بهسختی سر طاسش را میپوشاند ــ پشت آن کلاه، یک تار موی سفید و طلایی هنوز باقیمانده بود ــ حرکاتش مثل عقربههای ساعت بهصورت مکانیکی انجام میشد ــ تمامی اینها میتوانست باعث شگفتی هرکسی شود که برای اولینبار با او برخورد میکرد. واقعاً دیدن چنین انسان فرتوتی، عجیب به نظر میرسید که تکوتنها بود و کسی نبود کمکش کند مخصوصاً باتوجهبه اینکه ظاهرِ یک بیمار روانی را داشت که از چنگ مراقبانش گریخته بود. همچنین از این مسئله شگفتزده شدم که او تا چه حد نحیف و لاغر بود. گوشتی بر تن نداشت ــ پوستش به نظر میرسید که بهسختی بر پیکرش کشیده شده باشد. چشمان درشت و آبگرفتهاش که دایرههای آبی تیره آنها را احاطه کرده بود، همیشه به سمت جلو خیره بودند و هرگز بهسوی دیگری نمیچرخیدند و اصلاً نمیدید. از این بابت مطمئن هستم حتی اگر نگاهت میکرد، مستقیماً به سمت تو میآمد گویی در آنجا حضور نداری. این حرکت را بارها مشاهده کردم. پیرمرد اخیراً به قهوهخانهٔ مولر میآمد و خدا میداند از کجا ظاهر میشد و همیشه سگش همراهش بود.
فئودور داستایوفسکی، یکی از بزرگترین شخصیتهای ادبی تمام دوران، نویسنده، فیلسوف و مقالهنویس روسی بود که آثارش همچنان توجه خوانندگان سراسر جهان را به خود جلب میکند. وی در سال ۱۸۲۱ در مسکو متولد شد و آثارش به بررسی عمیق روحیه انسان، موضوعاتی چون اخلاق، وجودگرایی و طبیعت انسانی میپردازد.
رمانهای داستایوفسکی به دلیل تأثیر گذاری درک عمیق روح انسانی مورد توجه و تقدیر بسیاری قرار گرفتهاند. از پیچیدگیهای روانی شخصیتها تا بررسی دغدغههای اخلاقی، آثار او به خوانندهان معرفتی عمیق از دلایل درونی انسان میدهند. معروفترین رمانهای وی شامل ” جرم و مکافات “، ” برادران کارامازوف “، “ادم احمق” و “یادداشتهای زیرزمینی” میشوند.
در طول زندگیاش، داستایوفسکی با مشکلات شخصی مانند فقر، تبعید و از دست دادن عزیزانش مواجه شد. این تجربیات به طور عمیق بر روی نوشتههای وی تأثیر گذاشته و به آثارش شدت و عمق عاطفی میبخشد.
سبک نگارش داستایوفسکی با عمق فلسفی، داستانهای پیچیده و توصیف شخصیتهای زندهوار مشهور است. توانایی وی در بررسی پرسشهای اخلاقی و وجودگرایی در قالب داستانهای جذاب به او جایگاهی در میان بزرگان ادبیات جهان میبخشد.
پس از تأثیر بیپایانی که در زمینه ادبیات و فلسفه وجود داشته، داستایوفسکی همچنان یکی از شخصیتهای برجسته ادبیات جهان باقی مانده و آثارش به عنوان آثاری با ارزش و تاثیرگذار در بررسی مسائل بشریت شناخته میشود. آیا در بررسی عمیق دردهای انسانی یا گرامیداشت انتصار روح انسانی، نوشتههای داستایوفسکی همچنان با خوانندگان از سراسر دنیا ارتباط برقرار میکند.
فئودور داستایوفسکی، یکی از بزرگترین شخصیتهای ادبی تمام دوران، نویسنده، فیلسوف و مقالهنویس روسی بود که آثارش همچنان توجه خوانندگان سراسر جهان را به خود جلب میکند. وی در سال ۱۸۲۱ در مسکو متولد شد و آثارش به بررسی عمیق روحیه انسان، موضوعاتی چون اخلاق، وجودگرایی و طبیعت انسانی میپردازد.
رمانهای داستایوفسکی به دلیل تأثیر گذاری درک عمیق روح انسانی مورد توجه و تقدیر بسیاری قرار گرفتهاند. از پیچیدگیهای روانی شخصیتها تا بررسی دغدغههای اخلاقی، آثار او به خوانندهان معرفتی عمیق از دلایل درونی انسان میدهند. معروفترین رمانهای وی شامل ” جرم و مکافات “، ” برادران کارامازوف “، “ادم احمق” و “یادداشتهای زیرزمینی” میشوند.
در طول زندگیاش، داستایوفسکی با مشکلات شخصی مانند فقر، تبعید و از دست دادن عزیزانش مواجه شد. این تجربیات به طور عمیق بر روی نوشتههای وی تأثیر گذاشته و به آثارش شدت و عمق عاطفی میبخشد.
سبک نگارش داستایوفسکی با عمق فلسفی، داستانهای پیچیده و توصیف شخصیتهای زندهوار مشهور است. توانایی وی در بررسی پرسشهای اخلاقی و وجودگرایی در قالب داستانهای جذاب به او جایگاهی در میان بزرگان ادبیات جهان میبخشد.
پس از تأثیر بیپایانی که در زمینه ادبیات و فلسفه وجود داشته، داستایوفسکی همچنان یکی از شخصیتهای برجسته ادبیات جهان باقی مانده و آثارش به عنوان آثاری با ارزش و تاثیرگذار در بررسی مسائل بشریت شناخته میشود. آیا در بررسی عمیق دردهای انسانی یا گرامیداشت انتصار روح انسانی، نوشتههای داستایوفسکی همچنان با خوانندگان از سراسر دنیا ارتباط برقرار میکند.
رفتن به بالای صفحه
فروشگاه اینترنتی کتاب آیین، مرکز خرید انواع کتاب های ادبیات، اسطوره، تاریخ، جیبی، داستان کوتاه، اقتصاد، باستان شناسی، خاطره نویسی، داستان بلند، دین و عرفان، رمان ، روانکاوی و روانشناسی، زندگی نامه، سیاست، علوم اجتماعی، علوم انسانی، علوم سیاسی، علوم تجربی، فلسفه، کلاسیک، کودک و نوجوان، گزارش نویسی، مختصر مفید، مصاحبه، مقاله، موسیقی، نامه نگاری، نقد ادبی و هنر میباشد.
تمامی حقوق این سایت متعلق به کتاب آیین می باشد. Copyright © 2024 AeenBook | طراح سایت: آژانس دیجیتال مارک وب