کتاب بیگانه
خلاصه : در مقابل این شبی که ستاره ها را در خود داشت برای نخستین بار خودم را در دست بی قیدی و بی محبتی جذاب دنیا رها کردم و از این که فهمیدم دنیا تا این حد به من شباهت دارد و در نهایت مانند برادرم است احساس خوشبختی کردم و برای این که همه چیز به حد کمال رسیده باشد و احساس تنهایی کمتری داشته باشم فقط آرزو میکردم که در روز اعدامم افراد زیادی حاضر شوند و با فریاد های همراه با خشم و کینه ی خود از من استقبال کنند…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.