کتاب جامعه شناسی خودمانی – نویسنده حسن نراقی
کتاب جامعه شناسی خودمانی”کتاب چرا درمانده ایم؟”
این کتاب به بررسی شخصیت مردم ایران و هنجارهای شخصیتی و رفتاری آنها میپردازد. نویسنده تلاش میکند تا رفتارهای مثبت و منفی جمعی ایرانیان را تحلیل کند و به سوالاتی مانند علت عقبماندگی ما در مقایسه با تاریخ و فرهنگ غنیمانهمان پاسخ دهد.
در این کتاب، عیبهای اجتماعی ایرانیان بهطور مفصل مورد بحث قرار میگیرند. نویسنده قصد دارد به طور عمیق و دقیق انتقاد اجتماعی را بیان کند و ویژگیهای منفی ایرانیان را بررسی کند. با توجه به عشق و افتخار زیادی که ما ایرانیها برای خودمان و ویژگیهای مثبتمان داریم، این کتاب میتواند نگاهی کامل به ویژگیهای منفی ما داشته باشد.
این کتاب با استفاده از کلمات ساده و مختصر نوشته شده است و همهٔ خوانندگان به راحتی میتوانند از خواندن آن لذت ببرند. نویسنده تلاش کرده است تا مفاهیم را به سادگی بیان کند و از پیچیدگیهای مفهومی و ساختاری پرهیز کند تا همهٔ مخاطبان بتوانند مطالب را به راحتی درک کنند.
قسمتی از متن کتاب
در ارزیابی عقبافتادگی کشورمان این را فراموش نکنیم که الزاماً عقبرفتگی خود کشور بهتنهایی مطرح نیست، پیشرفتگی دیگران هم بهراحتی میتواند برای ما که سرعتمان قابل توجه نیست عقبافتادگی به همراه بیاورد. نگاهی به دور و برمان بکنید! شیخنشینهای خلیج فارس را در سیسال پیش به خاطر بیاورید، عربستان سعودی آنوقتها را؛ همین ترکیه آتاتورکی، با تمامی مسائل و مصایبش را؛ پاکستان همسایه، با این همه تعصب قومی و مذهبی؛ آن وقت همهٔ اینها را مقایسه کنید.
دنبال دلیل میگردید؟ دلیلش در خودمان است نه در همسایهها و نه در ابرقدرتها و نه حتی در حکومت و دولتهای معاصر.
توجه کنید، من منکر تأثیر مستقیم و غیر مستقیم تمامی این عواملی که بر شمردم بهعلاوهٔ هزاران عامل دیگر نیستم. اینها همه تأثیر دارند، منتها اثری است مقطعی بر بستر موجود جامعه؛ چه اگر «ما» این گونه مایی نبودیم این عوامل نیز اثرهای دیگری داشتند.
اگر بگویی حکومت را برایمان آوردهاند و بتوانی آنرا ثابت کنی تازه اول بدبختی و مسئولیت توست که خوب چرا گذاشتی؟ و حالا چرا مقاومت نمیکنی، چرا تسلیم شدهای؟ حالا که حرف به اینجا کشید هرچه باداباد این را هم بشنوید.
یادم میآید سالهای اول انقلاب بود در سفری کاری که به یکی از کشورهای راقیه داشتم میزبان از سر لطف و ارتباط فامیلی ضیافت کوچکی ترتیب داده بود با تعدادی افراد ظاهراً موجه بههمراه تعداد دیگری از هموطنان خودتبعیدی و طبعاً ضدنظام موجود؛ صحبت از وجوب یک حکومت مردمی بود و لاغیر…
گفتم اگر حکومت مردمی بهمعنی حکومت دردآشنای مردم باشد گمان میکنم ایران تا به حال کمتر چنین حکومت مردمی به خود دیده؛ تا آنجا که من میشناسم اینها هیچکدام نه از شاهزادههای آنچنانیاند و نه وابسته به فلان ایل و خانوادهٔ اسم و رسم دار. تا پریروز یکی از اینها معلم بود و آن یکی مهندس و دیگری یک کاسب و نجار یا آن دیگری یک روضهخوان بسیار معمولی. اینها را که از پاریس و ژنو و حلب نیاوردهاند؛ همین هموطنان خودمان هستند. خوب حالا چطور شد وزیر که شدند دیگر غیرقابل دسترس شدند؟ مشهور که شدند، حالا گیرم بهزعم شما، اگر اینها رفتهاند برای خودشان «غیر مردمی» شدند این دیگر مربوط به خود مردم است، باور کنید، این را به اتکای تجربه و شغل مدیریتیام میگویم. خیلی حرف بدی است امیدوارم مرا ببخشید، کمتر مدیری است که بتواند سالم از این آزمایش تا به آخر برود؛ نمیگویم همه ولی تعدادی از همکاران بهاصطلاح زیرمجموعه، آنچنان ماهرانه رئیس را از راه به در میکنند که خود رئیس هم باورش میشود؛ کوتاه را بلند جلوه میدهند زشت را زیبا. دوسال که گذشت دیگه این رئیس رئیس روز اول نیست همه چیز عوض شده… اصلاً استحالهاش میکنند.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.