کتاب خاطرات روسپیان سودازده ی من
خلاصه : این رمان پر سر و صدا بی حاشیه نبوده و انتقاد های مثبت و منفی زیادی را به خود جلب کرده بود، مثلا سال هشتاد و شش پس از انتشار کتاب در ایران، ممنوع اعلام شد و رمان از سطح کتاب فروشیها جمع آوری گردید
رمان خاطرات روسـپیان سودازده من داستان پیرمرد نود ساله ای را روایت میکند که تصمیم میگیرد به عنوان هدیه تولد شب را تا صبح با دختر باکره ای بگذراند، …
این که این رمان محتوای غیر اخلاقی دارد فقط از جانب کسانی برمی آید که کتاب را نخوانده اند.. گابریل گارسیا مارکز در خاطرات روسپیان سودازده من که رمان آخرش در سن هفتاد و چهار سالگی است تجربه و حس و حال روزگار پیری اش را در میآمیزد
تا پیرمرد داستان زندگی سراسر تباه شده در روزمرگی و هوسرانی اش را تغییر دهد و با مفهومی غریب و بیگانه به نام عشق آشنا کند، تا چشم اندازی تازه را به روی پیرمرد نود ساله باز کند، و تاثیرات هرکدام از عشق و هوس را بر روح یک انسان باز شناسد….
جملات تاثیر گذار کتاب خاطرات روسپیان غمگین من
- سن چیزی نیست که آدم دارد، سن چیزی است که آدم حس میکند
- واقعیت ایناست که اولین تغییرات در پیری چنان بهآرامی اتفاقم یافتد که بهسختی به چشم میآید. آدمی باز خودش را از درون نگاه میکند همانطور که همیشه نگاه میکردهاست اما این دیگراناند که از بیرون به او پیریاش را یادآوری میکنند
- همانطور که اتفاقات واقعی فراموش میشوند بعضی اتفاقات که هرگز اتفاق نیفتادهاند میتوانند در خاطرات طوری زنده بمانند که انگار اتفاق افتادهاند
- رابطه ی جنسی دلخوشی آدمیه که عشق را پیدا نکرده
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.