کتاب درخت آرزو ها – نویسنده کاترین اپلگیت
کتاب درخت آرزو ها، کتابی از کاترین اپلگیت، از جمله پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و یکی از 20 کتاب برتر سایت آمازون در سال 2017 است. این داستان شگفتانگیزی را روایت میکند که دربارهٔ یک درخت بلوط پیر به نام “درخت آرزو” است که در محلهای زندگی میکند. این درخت به عنوان نقطهی مرکزی محله شناخته شده و مردم به آن با نام “درخت آرزو” اشاره میکنند.
در یک روز خاص، یک خانواده جدید به محله میآید و با خود داستانهای مختلفی را به همراه میآورند، اما همچنین این خانواده به دنبال رازهای درخت آرزو هم هستند. این رمان دربارهٔ اتصالات انسانی، رویاها، امید و تأثیری که هر فرد بر زندگی دیگران میگذارد، نوشته شده و بازخوانی کننده را به عمقی از انسانیت و همبستگی انسانی میبرد.
درباره کتاب درخت آروزها
کتاب درخت آرزو ها، با راوی و شخصیت اصلیاش، درخت بلوطی با نام “قرمزی”، یک داستان دلنشین و پرمعنا است. این درخت به دلیل برگهای قرمزش، به عنوان نمادی از امید و آرزوها شناخته میشود. مردم محله سنتی دارند که آرزوهایشان را روی پارچهای مینویسند و به شاخههای قرمزی این درخت گره میزنند، اعتقاد داشتهاند که درخت آرزو قدرتی برای برآورده کردن آرزوها دارد.
وقتی یک خانوادهی جدید به محله میآید و زندگیشان را در آنجا آغاز میکنند، محلهی قدیمیان از این تغییر ناراضی است. اما در این فرآیند، تجربیات و داستانهای درخت آرزو نقش مهمی در تغییر سرنوشت این خانواده جدید دارد.
نوشتهی کاترین اپلگیت، با داستانی دلنشین و پرمعنا، مفاهیمی چون انساندوستی، مهربانی، دوستی و امید را به خوانندگان منتقل میکند. این کتاب با زبانی ساده و دوست داشتنی، در کنار ارائهی اطلاعات مفیدی از حیوانات و درختان، لحظات دلچسبی را برای خوانندگان به ارمغان میآورد و پیامهایش دربارهی نیروی عشق و توانایی آن برای پاک کردن تنفر و نفرت، بسیار ارزشمند است.
در بخشی از کتاب درخت آرزو میخوانیم
گفتم: «به نظرم یکی من رو با کدوتنبل اشتباه گرفته.» وقتی لبخند نزد، ادامه دادم: «آخه میدونی، یکی یه چیزی روم کندهکاری کرده.»
«برای بار میلیونیاُم بهت میگم، قرمز! توضیح دادن، هیچی رو خندهدارتر نمیکنه.» بانگو پرید و روی پایینترین شاخههای کناریام نشست؛ یکی از شاخههای بزرگ و اصلیام. زخمم را وارسی کرد و گفت: «درد داره؟»
«نه اونطور که یه زخم ممکنه تو رو اذیت کنه. ما درختها فرق داریم.»
بانگو گفت: «من باید یه کاری بکنم.»
«کاری نمیشه کرد.»
«تو یه زخم گُنده برداشتی. من میخوام کمک کنم. تو درختپیرِدانایی. بگو چیکار کنم.»
«جدی میگم، بانگو. زمان همهی زخمها رو خوب میکنه.»
کاترین اپلگیت
کاترین اپلگیت، نویسندهای است که از جاهطلبی و پراکندگی شهرها برای زندگی کردن لذت میبرد. این تجربیات متنوع از سفر و زندگی در ایالات مختلف آمریکا و حتی ایتالیا، ممکن است به تنوع و عمق داستانهایش افزوده شود.
آغاز کار او با نوشتن به عنوان نویسندهی شبح نشان میدهد که از ابتدا به خلق داستانها و روایت داستانهای متنوع علاقهمند بوده است. با همسرش، میچل گرنت، که نیز نویسنده است، همکاری کرده و مجموعههایی را به نشر رساندهاند که توانستهاند مورد تحسین واقع شوند.
کاترین اپلگیت با تجربیات زندگی و سفرهایش، احتمالاً توانسته است دیدگاه و نگاهی متنوع به دنیا و داستانهایش ایجاد کند. این تنوع و غنای تجربیات زندگی ممکن است در داستانها و شخصیتهایش به خوانندگان نشان داده شود.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.