کتاب زنده بگور – نویسنده صادق هدایت
خلاصه کتاب زنده بگور: اینجا بالای سرم نشسته بود. همانجور من خسته در رختخواب افتاده بودم، او با آبوتاب برایم قصه میگفت و آهسته چشمهایم به هم میرفت.
فکر میکنم میبینم، برخی تیکههای بچگی به خوبی یادم میآید. مثل این است که دیروز بوده. میبینم با بچگیم، آنقدرها فاصله ندارم. حالا سرتاسر زندگانی سیاه، پست و بیهودهی خودم را میبینم.
آیا آن وقت خوشوقت بودم؟ نه. چه اشتباه بزرگی! همه گمان میکنند بچه خوشبخت است. نه. خوب یادم است، آن وقت بیشتر حساس بودم، آن وقت هم مقلد و آبزیرکاه بودم.
شاید ظاهراً میخندیدم یا بازی میکردم، ولی در باطن، کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیشآمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا به خود مشغول میداشت و خودم را میخوردم. اصلاً مردهشور این طبیعت مرا ببرد.
حق به جانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است. بعضیها خوش به دنیا میآیند و بعضیها ناخوش…
بـوف کـور به چه موضوعی اشاره دارد؟
بوف کور لایههای پیچیده و سبکی فراواقع گرایانه دارد و پر از نمادها و رمزهایی است که منتقدان ادبی سالها مشغول رمزگشایی آنها هستند.
این نمادها به همراه تصویرسازیهای خیره کنندست، فضایی ترسناک به وجود آورده که تا مدتها دست از سر خواننده برنمیدارد.
یکی از این نمادها، عنوان کتاب است. بوف به معنای جغد است و دربارهی این که چرا کتاب «بوف کور» نامگذاری شده، بسیار گفتهاند.
یکی از این گفتهها به تاثیرپذیری هدایت از نویسندهی بلژیکی «فرانتس هلنس» از سرآمدان جریان سوررئال اشاره دارد. به این ترتیب بوف کور از رمان «ملوزین» هلنس به مضمون غریزهی جنسی برداشته شده است.
جملات تاثیرگذار از کتاب
- اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد،ستاره ی من باید دور،تاریک و بی معنی باشد.شاید اصلا من ستاره نداشته باشم.
- از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود،آرامش به خصوصی در خودم حس میکردم
- من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترین چیزها است، گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بال و پر خود را بگستراند و تنها بنشیند
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.