کتاب مثل همیشه – نویسنده هوشنگ گلشیری
کتاب مثل همیشه
بخشی از کتاب
مرد از خواب که برخاست، دندانهایش را مسواک زد و صورتش را شست و لباس خانه
راهراهش را پوشید و موهای سرش را بهدقت شانه زد، دفتر کاهی و خودکارش را برداشت
و با سرپاییش رفت روی مهتابی و روی صندلیاش که کنار نرده مهتابی بود نشست. دفتر را باز کرد و شروع کرد به خواندن:
یک هفته تمام بود که آن بوی تهوعآور بینی همه را میآزرد. روزها بو فقط مادرها و بچهها را ناراحت میکرد، اما پسرها تا میرفتند توی میدانچه و زیر برق آفتاب، گرم فوتبال بازی میشدند، یادشان میرفت که امروز بو سنگین تر از هرروز شده است. مادرها و دخترها هم درها و پنجرهها را میبستند و پردهها را میکشیدند و تمام روز به شستن رخت و ظرف و گرفتن بینی بچههای شیرخواره و پاییدن پسرها از کنار پردهها سرگرم میشدند…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.