کتاب ملکوت – نویسنده بهرام صادقی
کتاب ملکوت مردم کتاب خوان ایرانی، بهرام صادقی را با داستان بلند ملکوت میشناسد؛ اثری که طبق معیارهای غربی، نه آنچنان طولانی است که رمان خوانده شود، و نه آنچنان کوتاه که داستان یا داستان کوتاه.
کتاب ملکوت هرچه باشد و هر نامی که بپذیرد، نه فقط بلندترین اثر در کارنامهی بهرام صادقی، بلکه مشهورترین عنوان در میان نوشتههای وی است.
سخن گفتن درباره کتاب ملکوت کاری آسان و نشدنی است. آسان، از این جهت که تفاسیر و شرح ها و نقدهای گوناگونی درباره اش بسیار در دسترس است، و نشدنی، از آن جهت که خود اثر، علیرغم تمام شهرتی که دارد و با وجود طرح داستانی و شخصیت های آشنایش، کماکان برای خوانندهی فارسیزبان واجد نوعی رازآلودگی است.
کتاب ملکوت داستان کموبیش پیچیدهای دارد؛ این رمان با حلول جن در کالبد شخصیتی به اسم آقای مودت آغاز میشود و به سلسلهای از وقایع غریب و رازآلود در دل شبی هولانگیز ختم میگردد.
ملکوت داستانی پر از شخصیت نیست و شخصیتهای معدودی دارد. همین شخصیتهای کم نیز، بیش از آنکه تجسم سیمای انسانی باشند، نقشی تمثیلی بر عهده دارند.
به طور مثال دکتر حاتم که به نوعی شخصیت مرکزی اثر محسوب میشود، نه یک شخصیت بشری با منش و سلوکی نامتعارف است، و نه حتی چنانکه حدس میزنیم، تجسمِ شیطان.
وی، بیشتر از هر چیزی، نمایانگر یک ایده و دیدگاه است؛ نمایندهی تلقیِ پوچگرایانهای از زندگی که تمام ریشه آفرینش را بر هیچی استوار میبیند. از این دیدگاه که بنگریم، تمام شخصیتهای این داستان را سمبل یک اندیشه، یا به بیان درستتر، نماد یک سبک زندگی مییابیم.
قسمتی از متن رمان ملکوت
ناشناس همانطور که بیحرکت روی صندلی نشسته بود، با سماجت در چشمهای ملتهب و عمیق دکتر حاتم خیره شد. دکتر حاتم اینبار و بیصبرانه سوال کرد:
– بالاخره چیست؟
مرد جوان، شرمزده و اندیشناک، چنانکه گویی بار سنگین همهی مسئولیتها و خرابیها را به دوش میگیرد، بریدهبریده و با اشارات سر و دست پاسخ داد:
– جن… ظاهراً جن در بدنشان… جن در بدنشان رفته است.
دکتر حاتم آه بلندی کشید. معلوم بود که اهمیت قضیه را عمیقاً دریافته است. گفت:
– بنابراین کارمان خیلی مشکل است. در چه ساعتی اتفاق افتاد؟
– تقریباً یک ساعت پیش.دکتر حاتم ریش بلند خود را خاراند. در گرمای اتاق به نظر مرد جوان آمد که برجستگی طرفین پیشانی دکتر هر دم بزرگتر میشود.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.