کتاب وضیعت آخر – نویسنده تامس ای.هریس
کتاب وضیعت آخر نوشتهی تامس هریس، به عنوان یک اثر کلاسیک در زمینهی تحلیل رفتار متقابل شناخته میشود. این کتاب به دو دلیل به عنوان یک اثر کلاسیک محسوب میشود. اولاً، آن در زمانی که قبل از بقیهی کتابهای مرتبط در زمینهی تحلیل رفتار متقابل منتشر شده است، نوشته شده است. دوماً، این کتاب توسط افراد زیادی در سراسر جهان خوانده شده است. همچنین، وضعیت آخر توسط یکی از دوستان نزدیک هریس، یعنی اریک برن نوشته شده است.
کتاب وضیعت آخر در سال ۱۹۶۹ منتشر شده و از آن زمان تاکنون به زبانهای مختلف ترجمه شده است. ترجمه فارسی این کتاب نیز توسط چندین ناشر مختلف منتشر شده است. این کتاب به صورت جامع به سرفصلهای آموزش مقدماتی تحلیل رفتار پرداخته است، از جمله ساختار شخصیت، ویژگیهای شخصیت والدان و بزرگسالان، تحلیل رفتار متقابل، آلودگی بزرگسال به والد و کودک، نوازش و سازماندهی زمان. همچنین، به موضوعات پیشرفتهتری نیز مانند بازیهای اریک برن، ساختار شخصیت در مقاطع مختلف زندگی و تحلیل رفتار در محیط خانواده پرداخته شده و نکات ارزشمندی در این زمینه مطرح شده است.
در این کتاب، هریس بیان میکند که در مرحلهای ابتدایی از زندگی، ما یک جایگاه برای خودمان تعیین میکنیم که بر احساسات ما دربارهی خود و دیگران تأثیرگذار است. این جایگاه و پندار منفی که در افراد موفق و ناموفق دیده میشود، استعدادهای بزرگسالانهمان را مورد شک قرار میدهد و ما را نسبت به واکنشهای احساسی نامناسب وضعیت کودک و رفتارهای برنامهریزیشده والدینمان آسیبپذیر میسازد.
هریس پیشنهاد میدهد که کتاب وضعیت آخر را از ابتدا تا انتها بخوانید. اما در نظر داشته باشید که فصل اول که در آن هریس سعی دارد پشتوانههای فیزیولوژیک و نورولوژیک تحلیل رفتار را بیان کند، یک فصل قوی نیست. همچنین، فصل آخر بیشتر به عنوان بیانیههای سیاسی و اجتماعی نویسنده در نظر گرفته میشود. بنابراین، خواندن فصلهای دوم تا دوازدهم ممکن است کافی باشد و ممکن است در همین فصلها هم مطالبی وجود داشته باشد که تصمیم بگیرید روی آنها عبور کنید.
قسمتی از کتاب
در سراسر تاریخ یک نظریه مکررآ ابراز شده است و آن اینکه انسان دارای طبیعتی چند جنبه است. بیشتر اوقات نظر این بوده است که بشر از دو نیروی متضاد درونی ساخته شده است. این نظریات از دیدگاههای مختلف اساطیری، فلسفی و مذهبی ابراز شدهاند. اما در هر حال، روحیه انسان همیشه به صورت یک درگیری و تضاد درونی تعریف شده است: تضاد بین خوبی و بدی، بین طبیعت فرومایه و طبیعت عالی، بین انسان درون و انسان برون. سامرست موآم، نویسنده انگلیسی میگوید: «لحظههایی هست که من به جنبههای مختلف روح خودم با شگفتی نگاه میکنم. میبینم که من واقعآ از چند آدم مختلف ساخته شدهام، و آن که در حال حاضر دست بالا را دارد بعد از مدتی عاقبت جای خود را به دیگری میدهد. اما کدام یک از اینها من واقعی است؟ تمام آنها یا هیچکدام؟»
این که بشر قادر است الهام بگیرد و به درجاتی از خوبی برسد نیز در سراسر تاریخ دیده شده است. اما این خوبی باید درک شود. افلاطون خوبی را در عقل میدانست، موسی در عدل، و مسیح در محبت. اما همه آنها در یک اصل توافق داشتند و آن اینکه اصل تقوی، صرفنظر از اینکه چقدر درک و چقدر مراعات میشد، همواره در درون انسان بهوسیله چیزی که با چیز دیگر در ستیز بود تحتالشعاع قرار میگرفت. اما این «چیز» چیست؟
در اوایل قرن بیستم، وقتی فروید در صحنه تفکر بشر ظاهر شد، این موضوع به صحنه مبحث تازهای به نام «تجربیات علمی» کشیده شد. سهم اساسی فروید این نظریه او بود که عوامل ستیز درونی شخص در ضمیر ناآگاه نهفته است. نامهای موقتی و مختلفی نیز به عوامل ستیز درونی داده شد: «فرامن» که نیروی کل کنترلکننده و محدود کننده ضمیر بود و به کمک «نهاد» (یا سائقهای غریزی) بر روی «من» (Ego) به عنوان داوری که «به خیر خود» کار میکند، شخصیت را اداره میکند.
ما عمیقآ مدیون فروید هستیم که کوششهای طاقتفرسای اولیهاش، و بالاخره اساس نظریهاش، زمینه را برای شناخت بهتر شخصیت پیچیده انسان برای ما روشن کرده است. طی سالیان دانشمندان علم روانشناسی و متخصصین کلینیکهای بیماریهای روانی، نظریات فروید را توسعه داده، طبقهبندی کرده، و به مرحله عمل درآوردهاند. اما هنوز «اشخاص درون» مثل همیشه اغفالکننده و ناشناخته ماندهاند، و صدها جلد متون پر شرح و تفصیل که در این زمینه نوشته شدهاند و در کتابخانهها گرد و غبار میخورند، نتوانستهاند به مخاطبان خود جواب درستی بدهند.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.